تجارت زباله علي عالي کردکلايي
مازندران و استانهاي شمالي تنها مناطقي نيستند كه بخاطر شرايط جغرافيايي با محدوديت زمين براي دفع زباله و همچين بالا بودن آب زيرزميني با مشكلات عديدهاي مواجهاند. مشابه اين شرايط در بسياري از كشورها يافت ميشود و نه تنها موضوع درحال يك بحران تلقي نشده است بلكه به عنوان يك مسئله عادي با آن برخورد ميشود. بنظر ميرسد آنها با مديريت صحيح، علمي در تخصص گرا توانستهاند اين موضوع را حل نمايند و با برنامهريزي، مشاوره و هماهنگي ساير ارگانهايشان كمترين انتقاد را از طرف شهروندانشان مواجه باشند.
كارشناسان معتقدند نبود قانون براي زباله در ايران نخستين فصلي است كه بايد به آن توجه نمود و به آن پرداخت. بر اين اساس توليد كنندگان موظف ميشوند براي بازيافت كالاي توليد شده خود فكري كرده و پيش از انتقال آن بدست مصرف كننده، شرايط جمع آوري، دفع و حتي بازيافت آنرا در نظر داشته باشند.
الزام اين قانون در كشورهاي توسعه يافته موجب شد مثلا كارخانههاي نوشابهسازي و مايعات ديگر دستگاه توليد قوطيهاي پلاستيكي را از گردونه خارج و بطريهاي شيشهاي را جايگزين پلاستيكي نمودند اما با تبليغات بسيار و انبوه خود در كشورهاي جهان سوم آنها را مجاب به خريدن دستگاههاي بي مصرفشان نمودند و با سم پاشيهاي فراوان عليه ظروف شيشهاي نظير خطرناك بودن، كثيف بودن، غير قابل حمل بودن و .. مردم را وادار به قبول اين فرضيهها نمودند. كشورهاي قدرتمند به اين ايده توانستند بطريهاي شيشهاي را جايگزين بطريهاي پلاستيكي در كشورشان كنند تا كالاي مصرف شده به يك زباله تبديل نشود و در عوض بدليل كم مصرف بودن شيشه در ساير كشورها، مواد خام اوليه اين ماده را به كشورشان وارد ميكردند. نا گفته پيداست بطريهاي پلاستيكي طبق قواعد طبيعت، هرگز از بين نرفته و همواره به عنوان يك زباله غير قابل بازيافت و قابل تغيير در طبيعت باقي ميمانند.
بررسي و كنكاش اين مواد در حالي مهم جلوه ميكند كه در كشور ما علم بازيافت در مورد ساير زبالهها هم رعايت نميشود. قوطيهاي فلزي كنسروها و كمپوتها قابليت هفت بار استفاده مجدد را دارند. اما در ايران بدليل فقر علمي بازيافت از اين محصولات فقط يكبار استفاده ميشود. اين در حاليست كه براي هر بار وارد نمودن اين فلزات ارز قابل توجهي از مملكت خارج ميگردد و عدهاي هم سود سرشاري از اين ميان به جيب ميزنند اما در مقابل با معضل دفع اين قوطيها مواجه هستيم. حال كه دغدغه مسئولين امر حفظ بيتالمال مسلمين است اين موارد كافي نيست تا اندكي بخود بيايند و نظري به فعاليتهايشان بپردازند كه چگونه اسراف و زيادهروي با نهايتهاي چشم بسته و بدون برنامهريزيشان بيداد ميكند. ضعف علم بازيافت در ايران به حدي است كه حتي در مراكز فرهنگي، بازيافت كاغذ از ديگر زبالهها انجام نميشود، بطور مثال در ساير كشورها، مكانهايي كه بالاي 100 نفر جمعيت دارد تفكيك زباله و كاغذ در مبدا انجام ميشود و هند توانسته 50% كاغذهاي مصرفياش بازيافتي باشد و اين رقم در آمريكا به 100% ميرسد بطوريكه درصدي از آن به فروش هم ميرسد. نكته جالب توجه اين است همهي روزنامههاي آمريكا از كاغذ باطله و بازيافتي است و مطبوعات اين كشور اجازه ندارند از كاغذ عالي و تازه توليد شده استفاده كنند. در حاليكه در ايران روزنامهها حتي با كاغذ كلاسه تازه توليد شده منتشر ميشود.
ضعف تجارت زباله در حاليست كه اين تجارت در كنار تجارت مواد مخدر، اسلحه و قاچاق انسان از درآمدزاترين تجارتها در سطح جهان ميباشد و كشورها سعي ميكنند از اين فرصت راهي براي تبديل زباله به دلار بيابند. اما اين ايران است و مديريتهاي مختلف تنها به فكر حل حتي چند روزه معضلها هستند. تجارت زباله در مازندران پول دادن به واسطهها براي دفع زبالهها در مكاني دور از چشم مردم است تا بتوان آنان را ساكت نمود. در حاليكه سالهاست كلنگ كارخانههاي كمپوست بر زمين خورده اثري از شروع بكار آنان نيست، زبالهها به خيابان ريخته ميشوند و در كف خيابان رژه ميروند و با خود هزاران بيماري عفوني را به زير زمين و سفرههاي آب زيرزميني ميكشانند، شهرداري هم بفكر اين است كه هر چه زودتر تابلوها و نوشتههاي «شهر ما خانه ما» را از در و ديوار جدا كند تا خاطرهاي بيش از آن نماند چرا كه خانهما، شهر ما پر از زبالههاي بد بوست. حرف از مديريت علمي تخصص گرا هم آنقدر تكرار شده است و بي معني كه تنها لج مردم را در ميآورد پس همانند هميشه در خيالاتمان بفكر مردي ميگرديم كه بيايد و يك شبه همه چيز را برايمان حل كند، اين فرهنگ ماست، اسطوره پروري، يكي ميل رفتگران خوب شهرما، خانه ما!